K1

Tuesday, November 13, 2007

catalogue/catalog

نمیدونم چرا تازگی ها اینغدر ملا لقطی شدم، به هر آگحی که نگاه میکنم کلی قلط غولوت توش میبینم.


خودا رو شکر که نوشطه های خدم اینطری نیست.


علت نوشتن این مطلب کاتالوگ خوش آب و رنگی بود که روی میز کارم دیدم.
ما چنین هستیم. ما چنان هستیم. ما این کارها رو کردیم. قراره اون کارها رو بکنیم، کلیه مسائل کامپیوتری خود را به ما بسپارید و و و
لفاف رو باز کردم، چند برگ کاغذ گرون قیمت رنگارنگ که پر بود از عکس و اصطلاحات فارسی و انگلیسی فنی کامپیوتری
یک کلمه که با فونت خیلی درشت وسط صفحه چاپ شده بود توجه منو به خودش جلب کرد. خدایا من تا حالا این کلمه رو تو زبان انگلیسی ندیدم، دیکشنری رو چک کردم، دیدم بله غلط چاپی داره. بقیه متن رو خوندم، دیدم 4 تا کلمه اشتباه دیگه توی یک صفحه وجود داره. علاوه بر اون یک عکس هم وجود داشت که من ارتباطش رو با تبلیغات این شرکت ایرانی نفهمیدم.
عکس رو این پایین گذاشتم، شاید شما متوجه بشید.



آخه چطور آدم جرأت میکنه کلیه مسائل انفورماتیکی رو به شرکتی بسپره که توی کاتالوگ خودش کلی ایراد و اشکال داره،
گر اگر طبیب بودی

Monday, November 12, 2007

shajarian 500 toman



راننده ظاهر آراسته ای داشت. تاکسی هم با اینکه قدیمی بود ، ولی ترو تمیز بود. جلو داشبورد ماشین علاوه بر نشون دادن درجه آب و بنزین و سرعت و ... یه ویترین بزرگ برای فروش انواع سی دی های مجاز و غیر مجاز بود.

تا به حال اینطوریشو ندیده بودم.

شما هم اگه ندیده بودین،
حالا ببینین.

فکرشو بکن، کلی زحمت بکشی تا بشی استاد شجریان، بعد آثارت رو 500 تومان توی تاکسی بفروشن.
انشاءالله استاد شجریان منو میبخشن که عنوان این پست رو اینطور نوشتم.

Wednesday, November 07, 2007

Kuh



عجب صعود سختی بود.

چه ارتفاعی، با چه مشکلاتی خودمو به اون بالا رسوندم.

سرم گیج میرفت، بقیه همراهام نتونستن به من برسن.

آخه ارتفاع خیلی زیاد بود،

حدوداً 2500 میلیمتر از سطح راه ارتفاع داشتیم.

Tabiat e Payiz


پاییز و طبیعت اطراف تهران
صدای خش خش برگهای پاییزی توی سکوت مطلق از فاصله های دور گوش رو نوازش میده



ناگفته نمونه، بعد از گرفتن این عکس پام لای درخت گیر کرد و مجبور شدم کفشم رو دربیارم

Refah

توي اخبار اعلام كرد: از اين پس تلفن همراه وزير رفاه در دسترس مردم خواهد بود. بعد هم شماره 300022 را براي ارسال پيامك يا همان اس ام اس زيرنويس كرد.
چند ثانيه اي خوشحال شدم و پيش خودم گفتم چه خوبه كه همه وزرا اين كار را بكنند تا مردم مستقيماً بتونن باهاشون تماس بگيرن. اما چند لحظه بعد فكر كردم كه اصولا من وامثال من براي چي ميتونيم به اين وزير پیامک بديم؟ مگه ما حق رفاه هم داريم؟ شايد داريم و خودمون خبر نداريم!!! اگه منظور اون چيزيه كه بهش بيمه ميگن، ما كه مثل بچه خوب هر ماه داريم يك سوم حقوقمون رو تقديم ميكنيم ديگه رفاه ميخوايم چكار؟
تا جايي كه من يادمه دائم به ما گفتن كه هرچي بيشتر سختي بكشي و از رفاه و تجملات دور باشي، جات يه جايي وسطهاي بهشته.
هرچي بيشتر با مشكلات اجتماعي دست و پنجه نرم كني، قوي تر ميشي و اجر معنوي بيشتري ميبري.
هرچي بيشتر توي اتوبوس و مترو سرپا بايستي و هرچي بيشتر له بشي، پاهات قويتر و عضله هات محكم تر ميشه.
هرچي بيشتر دنبال يه امضا از اين اداره به اون اداره بري، هم حوصلت سر نميره، هم صواب صله رحم داره و هم تمام سوراخهاي شهرت رو بهتر ميشناسي تا يه وقت گم نشي.
اگه حقوق يك ماه سگ دو زدنت، پس از كسر اجاره خونه و كرايه ماشين، به چند كيلو پرتقال و حبوبات نميرسه، فداي سرت، كمبود ويتامين و سوء تغذيه كه ننگ نيست، يه چند روزي دماغت قرمز ميشه و آب مياد بعد هم كفش آهني ميپوشي دفترچه بيمه رو برميداري و دنبال دكتراي بيمه ميگردي، بعدش هم دنبال داروخانه، نا اميد نشو، سخته، ولي ممكنه، خوب كه بگردي پيدا ميكني، فقط گفته باشم، اگه بيماريت از سرماخوردگي بالاتره، ديگه به وزير رفاه ربطي نداره، بايد دارو ها رو آزاد بخري. احتمالا يه شماره پیامک هم براي اون وزير اعلام ميكنن و مشكل حل ميشه، فقط يه كم صبر داشته باش، خدا با صابرينه.
در مورد قيمت شير و لبنيات و ... هم به آقاي وزير رفاه پیامک نده، بيماري پوكي استخوان يه بيماريه خاموشه، ميتوني به وزير نيرو پیامک بدي، اگه صرفه جويي كرده بودي، الان دچار بيماري خاموش نميشدي.
تازه، وقتي يه تار موي كوخ نشينها و اون بيچاره هايي كه حتي معني كلمه رفاه رو نميدونن، به هزار تا كاخ نشين نميدن، حيف نيست اينهمه اجر معنوي و خونه هاي بزرگ توي باغهاي بهشت رو با رفاه اين دنيا عوض كني؟
براي چي بايد به وزير رفاه پیامک بدي و مزاحم اوقات پر ارزش اين وزراي عزيز بشي؟ همينكه زنده ايم ودر اين هواي كاملاً تميز نفس ميكشيم كافي نيست؟