Monday, April 30, 2007
ba Hafez
امروز حال و هواي عجيبي دارم.
انگار آسمون قصد نداره آفتابي بشه. امسال از اول عيد همش يا هوا ابريه يا داره بارون مياد.
يه موقعي عاشق هواي ابري و باروني بودم، اما حالا منتظر آفتابم.
تفألي به ديوان حافظ زدم، منقلبم كرد، بارها اين غزل رو تو مناسبتهاي مختلف شنيده و خونده بودم اما اين دفعه يه حال ديگه بهم داد:
يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم مخور، كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
اي دل غمديده حالت به شود دل بد مكن، وين سر شوريده بازآيد به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن،چتر گل در سر كشي اي مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نرفت، دائما يكسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نوميد چون واقف نه اي از سر غيب، باشد اندر پرده بازيهاي پنهان غم مخور
اي دل ار سيل فنا بنياد هستي بركند، چون تورا نوح است كشتيبان ز طوفان غم مخور
در بيابان گر به شوق كعبه خواهي زد قدم، سرزنشها گر كند خار مغيلان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناك است و مقصد بس بعيد، هيچ راهي نيست كان را نيست پايان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقيب، جمله ميداند خداي حال گردان غم مخور
حافظا در كنج فقر و خلوت شبهاي تار، تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
انگار آسمون قصد نداره آفتابي بشه. امسال از اول عيد همش يا هوا ابريه يا داره بارون مياد.
يه موقعي عاشق هواي ابري و باروني بودم، اما حالا منتظر آفتابم.
تفألي به ديوان حافظ زدم، منقلبم كرد، بارها اين غزل رو تو مناسبتهاي مختلف شنيده و خونده بودم اما اين دفعه يه حال ديگه بهم داد:
يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم مخور، كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
اي دل غمديده حالت به شود دل بد مكن، وين سر شوريده بازآيد به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن،چتر گل در سر كشي اي مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نرفت، دائما يكسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نوميد چون واقف نه اي از سر غيب، باشد اندر پرده بازيهاي پنهان غم مخور
اي دل ار سيل فنا بنياد هستي بركند، چون تورا نوح است كشتيبان ز طوفان غم مخور
در بيابان گر به شوق كعبه خواهي زد قدم، سرزنشها گر كند خار مغيلان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناك است و مقصد بس بعيد، هيچ راهي نيست كان را نيست پايان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقيب، جمله ميداند خداي حال گردان غم مخور
حافظا در كنج فقر و خلوت شبهاي تار، تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
Monday, April 23, 2007
Sunday, April 22, 2007
Saturday, April 21, 2007
اما بالاخره التفات برنامه شامل حال من شد و چند شب پيش اين عكس رو كه از بزرگراه يادگار امام گرفتم نشون داد.
به اين فكر افتادم كه از اين به بعد عكسهايي كه براي برنامه امروز تهران ميفرستم توي وبلاگ هم بگذارم. خب اگه اونجا نشون ندن، لااقل توي سايت باشه كه دلم خوش باشه ديگران ديدنش.
عكسهاي بعدي در راهه
به اين فكر افتادم كه از اين به بعد عكسهايي كه براي برنامه امروز تهران ميفرستم توي وبلاگ هم بگذارم. خب اگه اونجا نشون ندن، لااقل توي سايت باشه كه دلم خوش باشه ديگران ديدنش.
عكسهاي بعدي در راهه
Labels: ٍEmrooz Tehran